۱۰۲-بهانهرفتی و یک بهانه برای تو جور شدغوغای بی کرانه برای تو جور شدتو پشت پا زدی به همه خاطرات تایک خود زنی عاشقانه برای تو جور شدهی پشت هم به پشت که شلاق می زنیجلاد من بیا که تازیانه برای تو جور شد(از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است)شعر وسماع ورقص و ترانه برای تو جور شدناظم به کنج عزلت خود می نشین که بازیک حس شاعرانه برای تو جور شد
در مقابل کودک بهانه گیر چه رفتاری باید از خود نشان دهیم؟ این سوالی است که بسیاری از والدین در جلسات مشاوره خانواده آن را مطرح می کنند. آن ها می گویند کودک دلبندی که ماهها و شاید سالها منتظر تولدش بودهایم، امروز جانمان را به لبمان رسانده! خنده از روی لبهایش رفته، مدام یا در حال جیغ کشیدن و گریه کردن و یا قهر کردن و حرف نزدن است. اما به راستی چرا کودک دچار چنین بهانه گیری میشود؟ مشاوره روانشناسی از ابعاد مختلفی به این سؤالات پرداخته
خدا، خدای بهانه ها است.مدتی است ذهنم درگیر این عبارت من درآوردی، خود ساخته است.خدا، خدای بهانه هاست.از بزرگی و کرم او همین بس که به هر بهانه ای به دنبال لطف به بندگانش است. اربابی است که هوای رعیت را خیلی خوب دارد.با کوچکترین کارها و اذکار، فاصله بندگانش را از مصائب زندگی و آتش دوزخ دور می کند. سلام دادن و جواب سلام گرفتن شاید دم دستی ترین مثال برای این عبارت است. همه ما روزانه به دهها نفر، سلام یا جواب سلام می دهیم. به ازای هر سلام، ۷۰ ثواب و به
بسم الله الرحمن الرحیمآقای مهربانم سلام...!مدتی میشود که بهانههای مختلف، پنجره ی روشنی را بر من بسته است...مثل همه ی اهل زمانهام! آخر مردمان زمانه ی ما،به بهانه ی زندگی پر ز نور، در تاریکی سر میکنند...به بهانه ی چیدن گلی، به بوستان نقاشی شده ی تابلوی کاغذی چشم میدوزند...به بهانه ی سیرابی، سرابها از پس هم میگذرانند...و به بهانه ی انتظارت، بر پشت دیوار غیبت تکیه میزنند...و...بهانه پشت بهانه...گویی کسی نیست تا برخیزد و بیبهانه، سنگی از ا
خستگی بهانه ی جدیدی است ....
دلم کمی دوری می خواهد ،کمی رهایی....
احساساتم کور شدند ، عقلم کر ....
صم و بکم به تغییرات دنیا می نگرم بدون آن که هیچ گونه تغییری در حالت نشستن تفکرم ایجاد شود....
زندگی مانند رودی روان می رود و من همچنان کنارش نشسته و پا در آب منتظر ....
تغییرات همت می خواهد ولی بهانه ی جدید نمی گذارد....
کمی طغیان نوجوانی می خواهم....تا همچون نوجوانی شوم که برای چیدن پازل هویت خود به هر ریسمانی چنگ میزند....
خستگی بهانه ی خوبی است ،زندگی را ما
چقدر خوب بهانه جور میکنی تا ردم کنی
خوب تر از آن که فکرش رابکنم!!!
ما چه میخواستیم و شما چه؟!
چقدر تفاوت!!!
چقدر دل های الکی خوش!!!!
خیلی وقت است که فقط انتظار میکشم
تا من هم به هر بهانه ای
فایل های روضه ی حاج مهدی راتکرار کنم
همان ها که هربار جدیدتر میشوند
دل مرده ها را عیسا مسیح ها واجب!
چقدر دلم شبیهِ روزهایی شده
که تنها آرزویش کربلای شما بود
حتی در خواب!
هرچه می خواهی بامن کن
تنها همین اشک را نگاه دار برایم
من بی گریه بر شما دق می کنم حسین جان...
#ق
بحثی که امروزه بهعنوان حجاب اختیاری مطرح است و برخی از سلبریتی ها و منورالفکرهای غربزده از آن دم میزنند و رسانههای خارجی هم به آن دامن میزنند، بهانهای بیش نیست و درواقع آنها به دنبال برهنگی و بیبندوباری هستند. چرا که در کشور ما و در مسئله حجاب اجبار به معنای واقعی وجود ندارد […]
نوشته حجاب اختیاری بهانه است، آنان به دنبال برهنگی هستند! اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
و سکنت الی قدیم ذکرک لی و منک علی...
خدایا جهنم بردن من کاری نداره... بهانه برای جهنم بردن من خیلی زیاده....
اگر مردی بهانه برای بهشت بردن م پیدا کن....
+
خدایا روی تک تک اون لحظه هایی که قدرتش رو داشتی آبروم رو ببری و نبردی حساب کردم... روی همه لحظه هایی که می تونستی سیلی بزنی و نزدی ... روی همه آغوش هایی که به هر بهانه ای به رویم باز کردی ...
دوست داشتم دوست دارم چرا باهام این کارارو کردی ....
چرا عادتم دادی الان اینجوری شدی .....
باورم نمیشه عذاب این روزا واقعیه . من با عشق تو دارم لحظه هامو میسازم تو با حرفات دل منو اتیش میزنی .
اخه این همه کینه چرا تمومی نداری. این چجور کینه ایه. این کینه نیست . این بهانه است. یه بهانه زیر پوستِ یه کینه ساختگیِ .
رفتی و یک بهانه برای تو جور شدغوغای بی کرانه برای تو جور شدتو پشت پا زدی به همه خاطرات تایک خود زنی عاشقانه برای تو جور شدهی پشت هم به پشت که شلاق می زنیجلاد من بیا که تازیانه برای تو جور شد(از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است)شعر وسماع ورقص و ترانه برای تو جور شدناظم به کنج عزلت خود می نشین که بازیک حس شاعرانه برای تو جور شد
تو برای من شبیه ادبیات بودی.
معشوقی که بیدلیل و بیبهانه رها کردم. رها کردن بیدلیل وجه اشتراکتان بود. آنقدر آرام اتفاق افتاد که حتی درست به خاطر نمیآورم چطور و چه زمانی به انتهای مسیر خود رسید و آنقدر بیدلیل که هنوز بعد از تمام روزها و ماهها دلم نمیخواهد از خودم بپرسم که چرا.
- پیاده رفتن قسمتی از مسیرم که به ناچار از کوچهی قدیمیتان گذشت وقتی که تمام مدت باران میبارید، بهانه نوشتن این جملات بیمعنا..
زن سینی چای را بهانه کرد و کنار مرد نشست ، مرد اخبار را بهانه کرد و از زن فاصله گرفت . زن نزدیک شد و آرام دست مرد را گرفت ، مرد بی حوصله دست از دست زن کشید . زن حرف زد ، مرد سکوت کرد . زن خندید ، مرد سرد بود . زن مادر شد ، مرد عاشق . زن تنها شد ، مرد نفهمید . زن پیر شد در آینه ، مرد نبود . زن رفت ، مرد سرش را بر گرداند ، تنها مانده بود میان یک قبرستان بزرگ ، و عکس زن که به او لبخند می زد . مرد گریه کرد ، دیر شده بود ؛ زن خندید ، تنهایی تمام شد . مرد فریاد زد
❆ بهانه:نارنگی بهانه استبوی عشق میدهنددستان توپوست بگیر این فاصله ها رامن به فصل فصل آغوش تو محتاجم. ❆ مرهم:تمامِ خیابان های شهر را هم که قدم بزنم،باز به بازوان تو محتاجم...به آغوشت،که دردم را تسکین میدهد!مرا بی تو بودن راهیچ کاری نیست! ❆ راه:کدامین راهتو را به کلبهٔ قلبم می رساند؟ من، کلبه ای متروکم منتظر آمدنتاز پای در آورده مراانتظار. #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordis
خدایا!
در روزگارِ بی شهادتی
دلم شهـــــادت میخواهد...
مُردن را همه بلدند...!
اما ...
شهادت را به بها دهند ... نه بهانه ...
شهادت اجر کسانی است که ...
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
#التماس_دعای_عاقبت_بخیری
#التماس_دعای_شهادت
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
شهید راه نابودی اسرائیل
خدایا!
در روزگارِ بی شهادتی
دلم شهـــــادت میخواهد...
مُردن را همه بلدند...!
اما ...
شهادت را به بها دهند ... نه بهانه ...
شهادت اجر کسانی است که ...
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
#التماس_دعای_عاقبت_بخیری
#التماس_دعای_شهادت
شهید راه نابودی اسرائیل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
مودب باشید
خوب حرف بزنید
دقیق گوش کنید
خوب مشاهده کنید
اهل مشورت باشید
گناه را ترک کنید
عبادات خاشعانه ومتواضعانه داشته باشید
عشق به کار داشته باشید
روحیات خودرا بشناسید.
بی بهانه بخندید
بی بهانه ببخشید
با صمیمیت برخورد کنید
خیرخواه وعاشق مردم باشید.
استدلالی باشید
رقابت وحسادت نکنید
تمام این کارهارا فقط برای خدا انجام دهید
هیچ کس برای من نبود و نموند. هر کسی تا خودش خواست بود و موند. چون خودش خواست بود و موند. من این وسط یه بهانه بودم و این بودن و موندن موقت هم چیزی بود برا بریدن بهانه های من.
دیگه هیچ کس رو راه نمیدم. هیچ کس رو...
قلبم از شدت غصه درد میکنه. خیلی دل خونم. خیلی از همه آدما ناراحتم. همه ی همشون. بدون استثناء...
حالم بده و اینجا موقتا تعطیله. این موقتا شاید یه ساعت بشه شاید یک سال شاید یک عمر...
+ دلم برای دلم میسوزه... :(
دل به شکل غریبی در تنگنای حوادث دست و پا می زند .از تو چه پنهان حال و هوای دل مثال ابر تیره است . گرفته و در بند کشیده .نکند تردید به رگ و پی زده است . آفت تردید ، وقتی به بافت افکارت رسوخ می کند، بند بند وجودت را می سوزاند . از یک طرف تصویر یک لبخند، از فرسنگ ها فاصله سو سو می زند و از سوی دیگر تردیدِ بود و نبود ی که جزء اثباتِ نیستی نبود .
اکنون دل برای بودنش برای پذیرفتنش ، بهانه می خواهد .شوق زیستن کجاست ؟
چشم ها وقتی به دنبال یک نگاه می
درست وسط مکالمه ای که با دوستم داشتم
و می گفتم که من برای پیاده روی دوست دارم یکسره برم و همون مسیر رو برگردم
نه اینکه تو پارک هی چند دور بزنم یه مسیری رو. اصلا به خاطر همینه که چند وقتی
بی بهانه و با بهانه دوست دارم برم جاده سلامتی توچال، ذهنم من رو نگه داشت رو
حرفی که زدم.
ترس از تکرار در من من رو از همه ی پارک های اطراف خونه تا جاده سلامتی وامی رهاند.
تکرارگریزی انرژی بیشتر از اونی که باید، ازم نگیره؟!!!
ولنتاین بهانه ای ست برای کسانی که دنیایشان خالی از شاملو و فروغ است
نه برای من که هر روز خدا بهانه می تراشم تا از حادثه ی چشمانت شعر بگویم
نه برای من که مُهر دوست داشتن ات درتمام صفحات تقویم ام حک شده است
علی سلطانی
عاطفه طیّه (مصاحبه کننده) این بیت ه ا سایه (هوشنگ ابتهاج) را می خواند :
من اندُه خویش را ندانم
این گریۀ بی بهانه از تست
استاد گریۀ بی بهانه چه حالیه؟
ه ا سایه ( سکوتی عمیق می کند...) یه وقتهایی هست که آدم نمی دونه چه مرگشه واقعا. خیلی چیز عجیب و غریبیه . یه زمانی شما علت مشخصی برای گریه دارین ؛ از یکی جدا افتادین، مصیبتی بهتون رو کرده، ولی یه وقتی شما ظاهرا چیزتون نیست ولی در واقع هست ولی شما نمی دونین چیه. گریۀ بی بهانه ایم حالت گمیه که آدم گاهی وقته
برای تمام شبها.
این را دیشب توی نوشتههام نوشتم و زیرش همه چیز خالی ماند. دیدی بعضی بغضها چنان در گلویت میماند که هیچ حرفی را نمیتوانی بزنی و این همه هم نداشتنت را بهانه میآوری؟ این من بودم و این چند روز.
در این میان، یخ زده و منتظر و پاییز زده به تمام این چند روز فکر میکنم و به لحظههایی که پاییز بودند و گذاشتم محو شوند. این گذاشتن چهقدر ملالانگیز است. فراموش کردن. فراموش. بهانه کردن. بهانه.
لحظههاییش یادم ههستست. دستت. نق
آسمان وعده رنگین کمان داد اما امروز بعدازظهر که زمان وفا به وعده رسیده، نباریدن ابرهای سیاه را بهانه می کند! پنجره چند روز پیش زمزمه کرد برایم اگر مقابلش به ایستم خواهم یافت دوست های زیادی اما چند روز از وعده اش می گذرد، با لبخند نگاه نمی کنم بهانه می کند! مدام وعده و سپس بهانه، خسته کننده است...
خسته ام از انتظار های که در پایان نرسیدن است. خسته ام از امیدهای که در آخر سقوط است. پس تصمیم را گرفتم. یک شب که خورشید در حال بلعیدن تاریکی بود. کیفی که
زن سینی چای را بهانه کرد و کنار مرد نشست ، مرد اخبار را بهانه کرد و از زن فاصله گرفت . زن نزدیک شد و آرام دست مرد را گرفت ، مرد بی حوصله دست از دست زن کشید . زن حرف زد ، مرد سکوت کرد . زن خندید ، مرد سرد بود . زن مادر شد ، مرد عاشق . زن تنها شد ، مرد نفهمید . زن پیر شد در آینه ، مرد نبود . زن رفت ، مرد سرش را بر گرداند ، تنها مانده بود میان یک قبرستان بزرگ ، و عکس زن که به او لبخند می زد . مرد گریه کرد ، دیر شده بود ؛ زن خندید ، تنهایی تمام شد . مرد فر
یکی از عوامل یا بهانههای بیحجابی بانوان علاقه آنها به شیک بودن است؛ و به این بهانه آرایشهای زننده و محرک میکنند و هرگونه لباس نامناسبی را بر تن مینمایند درحالیکه شیکپوشی باید در چارچوب قوانین و ضوابط شرع و عقل باشد چون بسیاری از بهاصطلاح شیک بودنها بسترساز ارتکاب گناه از جانب دیگران است […]
نوشته رابطه تمایل به شیک بودن و بیحجابی اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
از صبح سرپا بودم و مشغول پذیرایی.بعدظهر ولی بین موندن توی جمع و اونهمه شلوغی و سروصدا و برگشتن به خونه ی امن و آروم خودمون، دومی رو انتخاب کردم.هوا ابری و دلگیر بود واز اون موقع که برگشتیم بغض گلوم رو گرفته و رها نمیکنه.و دختر کوچولویی که دم به دیقه یه بهانه پیدا میکنه برای نق زدن و گریه و خواهری که از هیچ کوششی فروگذار نمیکنه در دادن بهانه به دستش.البته جفتشون خسته ان و میخوام اگه بشه کارهاشون رو انجام بدن و ساعت هشت بخوابن که منم بتونم فیلمی
نمیتونم بگم کلا بد بود. ولى میتونم بگم کلا خوب بود. تاحالا هیچوقت تو زندگیم انقدر خواسته نشده بودم. و هیچوقت انقدر بهم محبت نشده بود. ولى من یه ترسوعم. از اینکه منم انقدر دوستش داشته باشم و بعد مجبور شم از دستش بدم منو میترسوند. دنبال بهانه بودم. و بهترین بهانه رو هم گیر اوردم. دلم براش تنگ شده و دلشوره دارم. ادم بدى هستم و خودم اینو خوب میدونم. سیگار ندارم و تپش قلب و اضطراب هرلحظه بیشتر بهم فشار وارد میکنن. حالم خوب نیست و تنهام. من دیگه نمیتونس
ما همیشه و همواره برای کمبود ها و کم کاری هامون دنبال بهانه هستیم .کارهایی که باید خودمون انجام بدیم ولی بخاطر راحت طلبی ازشون سرباز میزنیم،و چه بهانه بهتر از این!طلاق والدینمون!اینکه اگر اونا جدا نمیشدن وضعمون این نبود و هرتوجیه شبیه به این....
بهتره از همینجا بگم مطمئن باشید اگر خانواده هاتون از هم پاشیده نمیشد شما یه بهانه دیگه داشتید برای کم کاری های خودتون پس بهتره واقع بینانه به زندگی نگاه کنید !
اینکه تنها ادمی که میتونه کمکتون کنه و ک
حقیقتا اینکه بعضی با آتش زدن و خراب کردن اماکن و اموال عمومی اغتشاش می کنند نه تنها سودی برایشان ندارد بلکه دودش به چشم خود آنها خواهد رفت. وقتی بانک ها و پمپ بنزین ها را می سوزانند به خودشان ضرر می زنند. البته می توان حدس زد که این کار ها کار مردم عادی نیست. وقتی اموال خودشان در این بانک هاست چگونه بانک ها را نابود کنند ؟ مشخصا این ها از ضد انقلاب ها و منافقینی هستند که با خط گرفتن از دشمن و با آموزش آنها در این کشور آشوب می کنند. در حقیقت دشمن به
حقیقتا اینکه بعضی با آتش زدن و خراب کردن اماکن و اموال عمومی اغتشاش می کنند نه تنها سودی برایشان ندارد بلکه دودش به چشم خود آنها خواهد رفت. وقتی بانک ها و پمپ بنزین ها را می سوزانند به خودشان ضرر می زنند. البته می توان حدس زد که این کار ها کار مردم عادی نیست. وقتی اموال خودشان در این بانک هاست چگونه بانک ها را نابود کنند ؟ مشخصا این ها از ضد انقلاب ها و منافقینی هستند که با خط گرفتن از دشمن و با آموزش آنها در این کشور آشوب می کنند. در حقیقت دشمن به
محبوب منبه یاد بیاور سوگواریهایم را برای چهارشنبهدر پنجشنبه های خاکستریدر خیابانهای سردِ بی تو بودن را که بارها از آن عبور کردهام
محبوب منبه یاد تو شعرهایم را در باغچهدر صحرادر دشت میکارمو نام مقدست را بر تن تمام سپیدارهاحک کرده امو با باد میرقصمبا رود میخوانمو با لکلک ها پر میگیرم
محبوب منبی دلیل دلتنگ تو میشومبیدلیل گریه میکنمبیدلیل به کوچه میزنمقلب من به شکستنهای بیدلیل عادت داردنگران نباش!تو مقصر نیستی
و چه پاییز سوزناکی بود....همراه با دلتنگی های که خبر از جایی نامعلوم داشت...همه دلتنگی ها بهانه بود همه فصل ها دارند این بهانه را...
با تمام اینها چه زیبا بود صدای خش خش برگهای که با موسیقی باد به سمت عرش رقصیدند اما زیر پایی عشاق خورد شدند....
شاید امشب سردترین شب برای کسی باشد که پناهش را از دست داده یا شیرین ترین شب برای کسی که اولینهایش با معشوق رقم میخورد....
کاش فراموش نکنیم زندگی کوچک و حقیر تر از ناملایماتش است...هوای هم داشته باشیم...کمی مهربا
از وقتی کعبه تعطیل شد و پادشاهی مُرد، هوایی شده ایم. مولودی در راه است؟
هر روز یک حرم جوری قرق می شود و امن، که گویی مردی مدام از حرمی به حرمی می رود و آخرالزمان خود را با ستونهای سپاه اسلام هماهنگ می کند. منزل به منزل.. حرم به حرم.. شهر به شهر.. فرمانده دارد نقشه عملیات ظهور را مرور می کند.
می گویند حساسیت بهاری بهانه است؛ آدم عاشق باران که می بیند بیمار می شود..
دنیایمان را ببین... به سرفه افتاده است، سینه اش احساس تنگی دارد، تب فراقت بالا گرفته، ب
تازه فهمیدم چطوری باید بخونم! انصافا بیخودی از خودم توقع بیجا داشتم سری قبل. یکی نبود به من بگه اخه دختر خوب تو کلا ۲ ماه هم وقت نذاشتی اونم خیلی خیلی نصفه نیمه. یه روزایی که ایل و تبار میومدن دنبال خونه گشتن و خونه دیدن که مجبور بودی باهاشون باشی اون روزای دیگه رو هم یا در افسردگی ناشی از بیکاری به سر می بردی یا میترسیدی از آینده. الان شکر خدا دیگه ترس از کار رو حداقل نداری و این خودش یه گام مثبته.
غیر از اون هم خب بالاخره بیکار هم نبودی. همین ک
مطمئنم هیچ وقت این جمعه ای ک گذشت رو فراموش نمیکنم
اولین بار بود ک چنین حسی رو تجربه کردم
بغض و ناراحتی شدید از رفتن کسی ک تابحال ندیدمش
یک حس دل آشوب زیاد ...حس فقدان نزدیک ترین کس به من
حس نبود یک مرد ...
مطمئنن بودن سرباز سلیمانی نعمت بزرگی بود ولی شهادتش نعمت بزرگتریه
شهادتی ک برکت دارد..
ولی با خودم فکر کردم
به اینکه این همه مدت سرمو کرده بودم زیر برف
به بهانه ی اینکه اخبار همش شده تلخ و دزدی و جنگ و اختلاس و...
نگاه نمیکردم
خودمو دور از وقایع
میگه این روزها ماه کامل هست و نورش در ساعتهای ۴ تا ۵ نیمه شب بسیار سطح زمین را روشن میکند و فضای معنوی خاصی ایجاد میکند . تو این ساعتها تمام مشکلاتت را بگو راه حل بخواه حتما جواب میگیری. گفتم باشه سعی میکنم بیدار بشم برم تو حیاط زیر نور ماه قرار بگیرم .
امروز صبح قرار بود برم کلاس یوگا رو شروع کنم ولی دیدم اون ساعتی که میخواستم برم بیرون فرزندم هم بیدار شد و گفت نرو بمون و بهانه گیری کرد فرزند بزرگم هنوز خواب بود بعد یه نگاهی به برنامه کلاسها ان
بهانه های موجه
به کارهامون زیاد دقت کنیم
وقتی دقت کنیم می بینیم خیلی وقت ها بهانه هایی را برای طرف مقابل آوردیم که از زیر کار شانه خالی کنیم
و خودمون رو راحت کنیم . مثلاً میگیم الان کار دارم ، الان باید برم جایی
اما اگر این عادت بشه خیلی بده
چون اونوقت هر جا که دلمون ( نفسمون ) ( راحت طلبیمون ) خواست اونو بکار میگیره
به عنوان مثال دانش آموزی رو در نظر بگیرید که می خواد از زیر سوال های پدر و مادر و معلمان و ... در بره سر جلسه امتحان دیر میرسه و به همه
هستم ولی خستم:)
عجیب دلم نوشتن میخواد و عجیب تر دستم به نوشتن نمیره!
فصل دوست داشتنی ام سر رسیده و من همچنان گنگم!
توی عصرای دل انگیز زمستونی دفترم رو باز میکنم و با یک لیوان چای هل دار و خودکارای دوست داشتنیم میشینم سر نوشتن ولی دریغ از یک کلمه!
میدونی حتی رو کتابام هم نمیتونم تمرکز کنم و این برای عشق کتابی مثل من یعنی فاجعه!یعنی یه چیز بی سابقه!میدونی اگه الیور تویست نصفه بمونه یعنی چی؟!
دلم این روزا بیشتر سکوت میخواد...مثل خود خود زمستون...دلم
گدای کوی کریمیم و نان بهانهی ماستنظر به منظر جانان مراد و منظور استچقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیعشکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور استبه قبر خاکی او سایبان بدهکاریمبرای گنبد و گلدسته نقشهها داریممرضیه نعیم امینی
آید آنروز که آییم به ایوان طلاتبا چراغ و علم و پرچم و گلدان طلاتچارده صحن بسازیم برای حرمتچارده باب شود باز به دالان طلاتاسم هر باب بنام یکی از معصومینزینت سر درِ هر باب به عنوان طلاتوسط صحن که افتد حرم پیغمبردور تا دور بسازیم
وقتی برای تلگرامتون رمز گذاشتید، و پیامی براتون میاد به هیچ عنوان روی پیام نزنید(حتی اگر منتظر پیام شخصی هم بودید باز هم دستتون رو بهش نزنید) به جاش خود برنامه رو باز کنید. تا ببینید کی بهتون پیام داده.
چون ممکن استاد راهنماتون باشه بعد شما به یک باره وارد صفحه چت میشید و سین میخوره ... و تو باز دست از پا دراز تری اما او گفته، قرار بود هر هفته به من گزارش کار بدی چی شد؟ فردا گزارش کار میفرستی.
بعد مجبور میشی دوباره بهانه سنبل کنی خدایی من جای است
بهانه هر نوشتن من سلام
به بهانه تولد منِ دیگری! من، در جایی دیگر! من در تو! توء من!دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم
دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم
دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم دوستتدارم
دوستتدارم دوستتدارم دوستتدار
بهانه ی اصلی من برای این پست این عکس بود جمله ای که این دست نوشته به طور غیر مستقیم القا می کند زیر سوال بردن انتخابات و قانون اساسی مملکت است. حاصل انتخابمان هرچند خوب نباشد اما برگرفته از قانون اساسی است و به بهانه انتخاب بد نمی توانیم اصل انتخابات را زیر سوال ببریم:
اصل ششم قانون اساسی:
در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات : انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، اعضای شوراها و نظا
مگو که شعله در این سینه در نمیگیرددلم گرفته از این بیشتر نمیگیردبه درد بی خبری جان خسته درگیر استکسی از آن سوی دل ها خبر نمیگیردسزاست گر شکند تیغ خود گر پرستیدندلی که آینه ها را سپر نمیگیردبسوز چنگ دلت را در این مجال جنوناگر به زخمه آهی اثر نمیگیردمگو برای گرفتن بهانه دیگر نیستدلت برای شهیدان مگر نمیگیردهزار بادیه را عشق شعله زد، امادر این دل این دل وامانده در نمیگیرددلم برای گرفتن بهانه ها داردحدیث درد من این مختصر نمیگیرد
« عبدالجبار ک
وَاعلم أَنّ أمامک طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقة شدیدة و أنّه لاغنی بک فیه عن حسن الاِرْتِیاد! امسال چهارمین سالی است که میخواهیم کنار شما باشیم. در "ارتیاد" به بهانه انتخاب رشته جمع شده ایم. و به بهانه کلمات. میخواهیم روایتها و تجربیات آدمهای مختلف را از زبان خودشان بشنویم. هشتگها حرف ها را مرتب تر خواهند کرد. ما چند دانشجوی سال دومی بودیم، که به قدرت کلمات ایمان داشتیم، پای حرفها و درددلهای دویست و هفتاد و هشت دانشجو از رش
"متاسفم، شما در دورهی بدی با من مواجه شدهاید."
این خلاصهی تمام حرفهایی هست که باید میزدم و نمیزدم.
متاسفانه تمام آدمهای دور و برم، آنهایی که میخواهم و باید، راه گفتوگو و تخلیهی روحی را به شدت مسدود کردهاند و من هر لحظه بیشتر در باتلاق انزوا فرو میروم.
متاسفانه تمامی دوستان صمیمیام که تا چندی پیش بیشتر وقتشان با من میگذشت و اشک و لبخندشان گوشهی بغل خودم بود، وارد مرحلهای از زندگیشان شدهاند که من دیگر اصلا اولو
ادن هازارد با انتقالی 88.5 میلیون پوندی از چلسی به رئال مادرید پیوست.
به
نقل از فورفورتو، ادن هازارد ستاره 28 ساله و بلژیکی چلسی در آخرین ساعت
روز حمعه با انتقالی 5 ساله به ارزش 88.5 میلیون پوند رسما به رئال مادرید
پیوست؛ انتقالی که با بندهای جانبی، قابلیت ارتقا تا 130 میلیون پوند را
نیز خواهد داشت.
ادامه مطلب
کتاب
« به مدرسه دیر رسیدم چون... » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید
کالی در این کتاب بهانههای دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز
بیان کرده است.
همه
ما برای یک بارهم که شده به مدرسه دیر رسیدهایم. آن یک بار را به خاطر دارید؟ چه بهانهای
برای معلم یا ناظمتان جور کردید؟ سادهترین جوابی که احتمالا به ذهن همهی ما در آن
لحظه حساس رسیده است این بوده: راستش خواب موندم! یا شاید ماشین بابامون خراب شد...
اما
به عقل جمعیت با سواد شک دارم
به عشق، هرچه که داد و نداد شک دارم
به آسمان و زمینِ منِ هوایی تو
به عمر آدمِ رفته به باد شک دارم
به تو که داعیه ی فهم بیشتر داری
به خود به آینه خیلی زیاد شک دارم
به انتزاع و تخیل به پیچش ذهنی
به کلِ فلسفه ی اعتماد شک دارم
چقدر جای تو خالیست در تمام تنم
چقدر من به همین اعتیاد شک دارم
شکسته اند پر هرکه اهل پرواز است
سکوت کن که به هر انتقاد شک دارم
بهشت را به بهانه نمی دهند و تویی
اگر بهانه به روز معاد شک دار
این پست را به بهانه ی فیلم سینمایی که روز گذشته تماشا کردم می نویسم.
آگاتا و حقیقت قتل
و اما ماجرا، آگاتا کریستی در طول زندگی خود که یک نویسنده موفق بوده است دچار مشکلاتی هم بوده. از جمله مشکلاتی که با همسر اولش داشته.
گویا این خانم نویسنده در برهه ای از زمان 11 روز غیب می شود و هیچ فردی تا به الان نمی داند در طی این 11 روز کجا بوده.
این فیلم یک ماجرای تخیلی از حضور این نویسنده در حل معمای قتل دختر خوانده ی فلورانس نایتینگل (پرستار مشهور) است.
...
ما
کتابهای «ایمنی در خانه»، «به بهانه مسیح»، «پرواز باپاراموتور را دوست دارم» و «دیدار در هاید پارک: آخرالزمان» در طرح کتابخوان دی ماه، معرفی شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، طرح کتابخوان دی ماه با ارائه کتابهای «ایمنی در خانه» نوشته پتی مِیرز گراس و ترجمه فراز پندار، «به بهانه مسیح» نوشته سعید زاهدی، «پرواز باپاراموتور را دوست دارم» نوشته علی آرمین و «دیدار در هاید پارک: آخرالزمان» نوشته علیاکبر کاظ
دلم برات تنگ شده دارم دیوونه میشم
تا وقتی که نبینمت آروم نمیشم
بین ما هر دیواری باشه برمیدارم
فاصله عمرم که باشه کم نمیذارم
بغض ترانه و دلم هر دو شکسته
چشام به در منتظر نگات نشسته
باور نمیکنم فراموشت شدم من
گواه دلتنگی من ترانه هامن
تویی که بودی و هستی و موندی همیشه کنار ترانه من
واسه موندن و خوندن از عشق و ستاره تو شدی بهانه من
دیگه نه نمیخوام که ببینم نیستی پیشم
دیگه خنده زورکی سخته برام راضی نمیشم
دیگه دوری تو مثل سم چرا نمیفهمی
نذار حس کنم
صد در صد آدمی که بهداشت و موارد توصیه شده را رعایت نمیکند احمق است، اما آدرس غلط ندهند. آن چیزی که آرامش را تزریق میکند، ماسک و مواد ضدعفونی کننده نیست. حالا تا صبح هم بنشینیم التماس ماسک را بکنیم، یک درصد به ما آرامش نمیدهد که هیچ، استرس پشت نگرانی است که به ما اضافه میکند. صد در صد که بیماری حاصل ندانم کاری های بشر است، اما زیرک اگر باشیم، از همین ندانم کاری برای خود فرصت درست میکنیم. درِ خانه ی خدا را میزنیم. بهانه داریم دیگر. میبینیم که عاجز
گویا دولت قصد دارد مثل همیشه، فقط شعار حمایت از تولید داخلی بدهد و: همه امکانات را برای واردات بگذارد. زیرا دشمن اصلی تولید، واردات است به هر شکل، زیرا بازار را اشباع و جایگزین تولیدات داخلی میشود. مثلاً واردات برنج کوپنی، جایگزین خرید برنج ایرانی می شود. وچون از سوبسید استفاده میکند، ارزانتر هم به نظر میرسد، در حالیکه همین سوبسید به تولید داده نمیشود! اگر بهانه واردات سنگین، بیماری کرونا است همیشه بهانه هست. ولذا بهانه ها دروغی بیش نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی
محمد بن علی ظهیری سمرقندی در کتاب سندبادنامه داستانی از رفاقت پیرزن و هدهدی نقل میکند،که هد هد با همه زیرکی و تذکر پیرزن در دام کودکان گرفتار میشود و با کمک پیرزن نجات می یابد و این اتفاق را به قسمت و سرنوشت ربط میدهد
و پیرزن خیلی زیبا در جواب او و همه معتقدان به سرنوشت و قسمت می گوید
((قسمت و سرنوشت بهانه انسانهای تنبل و خطاکار است تا وجدان خود را آسوده سازند
آنچه رخ میدهد نتیجه رفتار خودمان است،
ا
⭕️آلبرت میوبارد می گفت: برای من همیشه عجیب و اسرار آمیز بوده است که چرا اشخاص به عمد این همه وقت خود را صرف می کنند تا بهانه ای برای نقطه ضعف های خود بیابند. اگر این وقت را صرف کار دیگری می کردند می توانستند ضعف های خود را برطرف کنند .در این صورت به بهانه سازی و توجیه نیاز نبود.
❇️شما نسبت به هر چیز به جز یک مورد کنترل مطلق دارید و آن یک مورد اندیشه های شماست . این مهمترین و الهام بخش ترین حقایقی است که انسان از آن خبر دارد. به کمک این علم و اطلا
داشتیم با هم قدم میزدیم روپشت بوم اون ساختمون بلنده ک وقتی پایین رو نگاه میکنی روبه روت یه تابلوی بزرگ تبلیغاته، داشت همه اش حرف میزد از در و دیوار و همه جا خلاصه، یه هو ساکت شد. وایساد،برگشتم ببینم چی شده، گفت چرا تو دیگه نمینویسی!از یه سال بیشتر شده:(حواسم بهت هستاااا قرار بود وقتی پاییز اومد بنویسی ولی شروع نکردی الانمک بهار داره تموم میشه ... یه هو زدم زیر گریه،احساس فروریختن داشتم!چرا باید از نوشتن نه "نوشتن" انقدررر دور باشم نوشتنی ک
بسم الله الرحمن الرحیم
قرار نیست اطرافیانمان ، همه خوب باشند تا بشه باهاشون رفاقت یا دوستی یا معاشرت کنیم ، تا بشه باهاشون ارتباط برقرار کنیم ، همانطور که ما آنی نیستیم که دیگران انتظار دارند، روی هم رفته همه ما دارای نقاط ضعف و قوتهایی هستیم ، خوبی داریم بدی هم داریم ، زشت داریم زیبا داریم ، باید درهم خواهان همدیگر باشیم ،
وقتی به میوه فروشی میرویم میگه سوا نکن درهمه خوب و بد را با هم می فروشم ،
ما هم درهم میوه ها رو توی پاکت می ریزیم و
داشتم از استوری یکی از اعضای خانواده به مامان میگفتم؛ اینکه پرسیده بود: «هدفتون از زندگی چیه؟ چی خوشحالتون میکنه؟ هدف زندگیتون خوشحال بودنه؟» پشت سرش ایستاده بودم و داشتم درِ کنسرو تن ماهی را باز میکردم. مامان ساکت بود و گوش میداد، بدون اینکه سعی کند به اینها جواب دهد، بیمقدمه پرسید: «چی تو رو خوشحال میکنه؟» شنیدم که دهانم دارد میگوید: «رفتن، رفتن از این کشور» اما راستش را بخواهی فکر کردن به «رفتن» فقط تا حد مرگ دلگیرم میک
تعلل کردن، و گرفتار زندان ذهن شدن تلخ ترین شکنجه ای است که یک نفر میتواند تجربه کند، بالاخره مرگ یکبار و شیون یکبار اما این تعلل کردن ها و یا بهتر بگویم این ترسیدن ها زندگی تان را از هم متلاشی می کند و شما را مجبور می کند به زندگی ایی تن بدهید که هرگز نمیخواستید داشته باشید.
مسئله انگیزه دادن نیست
اشتباه نگیرید من آنتونی رابینز نیستم که برایتان سخنرانی انگیزشی بکنم، بیشتر شبیه کسی هستم که خودش رنج دیده است و حالا با تمام وجود برسرتان فریاد
باز خوابش رو دیدم.مثل همیشه که آخر شب به بهانه چای با هم حرف میزنیم...میزدیم! گفتم مامان هنوز خیلی چیزها مونده بود یاد بگیرم ازت؛ لبخند زد گفت فارغ التحصیل نشدی که؛ یادت میدم. دستش رو گذاشت روی دستم گفت وقت هست؛ یاد میگیری فقط کافیه دقتت رو بیشتر کنی.
دِل ،هم سکوت کرد
پس از گریه ها،مُدَّتها..
یکبار دیگر به تلافیِ بی تفاوتی ها..
این بار
من نرفتم که سکوت کنم
اینطور قیمت زده اند روی شکسته ها..
آری شکسته است دلی که باز هم بند میشود!
امّا
شهر
خالی
شُده
از بندزن ها..
،مُدَّتها..
مثل جنسِ زیرِ قیمتی که همه پس میفرستندش!
آخر که بهانه می کند، و زخم میکند این شکسته ها..
هر بار منم که بهانه جور میکنم ..
تا دوباره گریه کنم..
،از وقتی که تُو دور شُدی،
مُدَّتها..
بُگذار ..گریه کنم دوباره ..مُدَّتها..
وداع اسفند و لبخند گامهای سبزرا بهانه تبریک بخوانم یا مولود شاه دوعالم و روز مرد را بهانه زیبای تهنیت بدانم.
اما یقینا امسال سالی پر از خیر و برکت و تلاش و بردباری خواهد بود ؛چرا که با مولد امیرالمؤمنین و روز مردهای سخت کوش آغاز می گردد.
روز مرد را با ورود شکوفایی گلهای بهاری و عطر خوش تکیه گاه امن با حضور دلبندانی که برای دختران آسایش و امنیت ؛برای خواهران دلبستگی و تکیه گاه ؛برای همسران آرامش و قدرت و برای مادران نوازش و با هم بودن است.
شای
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
امام موسی کاظم علیهالسلام میفرمایند: رَجَبٌ شَهرٌ عَظِیمٌ یُضاعِفُ اللهُ فیهِ الحَسَناتِ ویَمْحُو فیهِ السَّیِّئاتِ؛ رجب ماه بزرگی است و خداوند پاداش نیکیها را در آن دو چندان میدهد و گناهان را از بین میبرد. [من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 92]
دلنوشت:نمیدونم این ماه عزیز چه خاصیتی داره که آدم رو به یک آرامش و معنویت خاصی دعوت میکنه، انگار خدا این ماه رو به عنوان یه راه میانبر قرار داده برای امثال من که ازش استفاده کنیم برای نیکی کردن، ب
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها حال مملکت درون ما خوب است الحمدلله.....
هوای اش بارانی است با رگبارهای پراکنده.....
و گاهی هم رعد و برق های شدید.....
رعد و برق هایی که از جهت اختلاف ولتاژ شدید است
و گاهی فیوز می پرد
و سیم کشی ها
به صورت کلی می سوزد.....
مغز شده شبیه یک کامپیوتر هفت هسته ای
که حتی با دکمه خاموش هم
خاموش نمی شود....
شب ها برای خودش جلسه دارد
و روزها فکر و فکر و فکر.....
گاهی می داند که تنها بهانه می گیرد،
می داند دلیل بهانه گیری های اش چیست
و
روزگاری که هواش ابری باشه و تنهایی هاش بهانه گیر ،فاصله ها درد بیشتری دارند ،میگن دیوونه ام. اما من یه حالی دارم مثل رؤیا ماندنی بودم که راهی نشانم دادند ، راهی شدم از دوری و دیری غمی ندارم زیرا که میدانم زمانه هنری دارد بنام رسیدن . چونان رودی که پیوسته به سوی دریا روان است منم دیر زمانیست راهی منزلگاه عشقم با رهروانی همچون خودم که با هر گام نشانه ای میگذارم بر زمین .زمینی که نه آغاز و نه فرجامش معلوم است بَس که در پَسِ پرده غم و شادی ه
بسم الله الرحمن الرحیمدشمن ترین دشمنان نفس اماره استچون:1آمر به بدیست2بسوى خطا شتابانست3مشتاق بگناهانست4در معرض خشم خداست5ما را به راههاى هلاکت رهسپار مىگرداند6در نزد خدا ناامید رهایمان مىسازد7با بهانه هاى بسیار مانع عملستادامه...
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
دانلود آهنگ جدید فرزاد فرخ به نام روز میلاد Download New Music Farzad Farokh – Rooze Milad هم اکنون ، موزیک جدید و شنیدنی فرزاد فرخ به نام روز میلاد با لینک مستقیم و دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ همراه با متن آهنگ از سایت موزیک من متن آهنگ روز میلاد
●—♩–♪♫♫♪—♩–● جانم ، روز میلادت مبارک باد – خوش آمدی به دنیایم ♩ سهمم از خدا تویی تو – «—♩—» شعرم ، از تو عاشقانه ای زیباست ♩ هدیه ای است از عمق ـه احساسم – چشم تو هم رنگ دریاست ♩ «—♩—» عاشقانه با توام ، بی بهانه با
بهانه، بهانه
است،فرقی نمیکند راست باشد یا دروغ؛،مهم این است که بهانه ای جهت بهانه گرفتن
باشد،میشود از میان انبوه کلمات تشکر از 40 میلیون رای دهنده،بچسبی به خس و خاشاک
خواندن چند تا معترض.. یا حتی میتوان برای شروع دعوا،به نوک دماغ یکی بسنده کنی..
از فردای 22
خرداد88،انتخابات دیگر یک رقابت سیاسی چند روزه نشد،تبدیل شد به یک لج بازی
سیاسی،به یک گروکشی،بهانه هم لازم بود،دروغ تقلب!راستش را بخواهید،هر طور که فکر
کنی،آن همه برنامه ریزی قبل انتخابات،
اگر جنگی هم باشد هدف اسرائیل هست نه اعراب
امارات قربانی و بهانه صهیونیسم عبری عربی و غربی برای حمله به ایران!!! اقدامی ناشیانه و احمقانه. جنگ را شروع کنید تا تمام پاسخ در سرزمین های اشغالی داده شود.
هر کی درگیر بشه ما اسرائیل رو میزنیم
در طول این یه هفته به طور کلی فراموش کرده بودم که اینجا هم میشه نوشت!
چقدر عجیب و آزار دهنده. ترجیح میدادم الانم میتونستم تو کانال بنویسم ولی شاید این قطعی موقت اینترنت،( امیدوارم موقت باشه) بهانه ای شد که وبلاگ دوباره فعال بشه.
بهانهای بده دستم تو را رها نکنم
به راه کج نروم من،دگرخطا نکنم
بیا و ظرف وجود مرا بزرگ نما
برای هرچه که دیدم سر و صدا نکنم
دوباره دعوتم و باز هم بدهکارم
حساب کرده مرا، کاش من جفا نکنم
گرفته دست مرا تا به راه کج نروم
رسیده وقت اجابت نگو دعا نکنم
به خاک کرببلای حسین مأنوسم
به غیر جنت العلی من اقتدا نکنم
حسین هستی من را برای خود کرده
به غیر نوکریاش هیچ اعتنا نکنم
مخواه از من دلداده درهمین رمضان
دوباره عزم زیارت به کربلا نکنم
*شاعر : سیدمهدی میر
از بس که مهر دوست در دلم جا گرفته است
جایی برای تلافی کینهی دشمن نمانده است
*******************************
در نوبتی دوباره دلت را مرور کن
از غم به هر بهانه ی ممکن عبور کن
گیرم تمام راه تو مسدود شد ....
یک آسمان و یک جاده تازه جور کن
****************************
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است
همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند
***************************
اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت
اگر همه مسئله ها عاشقانه حل بشود
*****************************
هر که به من می رسد بوی قفس می دهد
کیست به
بسم الله الرحمن الرحیمامام جواد علیه السلام مىفرماید: محتاج است مؤمن به توفیقى از خداوند، و نصیحت کننده اى از وجودش، و قبول نصیحت ناصح.حالا دیگر در صورت هماهنگى با قرآن از نشانه ها زود نمىگذرم، شاید توفیقى از سوى پروردگار باشد..
یه وقتایی سرتو گرم یه کار می کنی و هر چقدر که می تونی درگیر اون کار میشی تا از شر فکرهای بی خودی که تو سرت میاد خلاص شی..
بعد از اون لحظات شاد و لذت بخش، انقدر خسته و کوفته میشی که بجز فکر کردن عملاً نمی تونی کار دیگه ای انجام بدی...شکنجه بدتر از این؟!
+اثرات جانبی کمک در اثاث کشی
خوب شد که اونروز چکمه پوشیده بودم،ولی یادته آخرین تماست از کی بود؟حداقل راستشو بهم گفت،ولی تاحالا یه حرف راست از اون آدم شنیدی؟خوب شد براش بهانه اوردم گفتم اونور خیابون یه ماشینه زده به یه دوچرخه سوار وگرنه ولم نمیکرد،ولی نمیدونم چرخش کجای راه پنجر شد.خوب شد دوچرخه سوار فقط دوتا پاش شکستو سرش اسیب ندید، به نفع هممونه .
خوب شد صدای آمبولانسو از پشن تلفن شنید،وگرنه دیگه هیچوقت نمیتونست رکاب بزنه.
خوب شد کارمون به دعوا نکشید،حیف شد که یادش رف
نگاه تو ، برای من تمام عاشقانه هاستو حال من ، حال خوش ترانه هاستتو آمدی به این تنم ، چو جان تازه آمدیهوای تو برده مرا ، چه بی بهانه آمدینگاه کن ببین که من ، چگونه بی قرار توپرسه به کوچه ها زدم ، به شوق خاطرات تونفس درون سینه ام ، حبس شد و تو میرسیمنم که چشم می شوم ، خیره به قاب اطلسی
پانزده سال قبل که بعنوان یک دانشجوی ساده شهرستانی به مشهد آمدم یکی از خوش شانسی های زندگی ام این بود که دانشگاهم در خیابانی قرار داشت که پر بود از کتابفروشی های مختلف.و یکی از لذت های آن روزهای من این بود که در مسیر رفت و آمد به دانشگاه پشت ویترین این کتابفروشی ها می ایستادم و با دیدن روی جلد آنها لذت می بردم. آن سالها وضعیت مالی خیلی روبراهی نداشتم و خیلی نمی توانستم فکر کنم به خرید کتاب های مورد علاقه ام .ولی همان پشت ویترین ایستادن ها هم برا
جهان ابدی، به مدارای من بشتاب که جهانم به جای دگر گریخته است نیم نگاهی به درمان زخم هایم کن که درونم از هم به هم ریخته استبار سفر از هردو مکان بر بسته ام چونان الکی مانم که آردش را آویخته استنا امید از خلق نشدم نا امید بودمبه خدا قسم که جانم به خدا آمیخته استبهانه امروز و فردا ماندنم از نداری استکه خود را چو سیل به گرداب ریخته است
من معتقدم در هر مقطعی از تاریخ، در هر زمان و مکانی
هیچ انسانی در هیچ کجا بدون نور هدایت و چراغ راهنما رها نشده
ولی باور دارم که در خانه اگر کس است یک حرف بس است
کسی که دغدغه ی راه درست رو داشته باشه، بالاخره اون رو پیدا می کنه
مگر اینکه خودش قلبا نخواسته باشه و دنبال بهانه بگرده
...
زمین خدا هیچگاه از حجت خالی نیست
کسب درآمد ۳ میلیون تومان در ۵ دقیقه
آموزش ۳۵ روش کسب درآمد از طریق تلگرام که در هیـــچ جای دیگری به شما آموزش نمی دهند و خود من در کانال امپراطوری ثروت با یکی از روش های آن توانستم طی ۲ ساعت به درآمدی بالغ بر ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست پیدا کنم.
قطعا قبول داری هر چیزی بهایی داره و موفقیت رو به بها میدن نه به بهانه.ما در قلمرو کاریمون با آدم های بیکار و ولگرد و بهانه جو صحبت نمی کنیم و اگر چنین کسی بخواد وقت ما رو هدر بده باهاش برخورد می کنیم و برعکس با
عروسمون پیام داده برای آشنایی بیشتر و برقراری مناسبات سیاسی، تهش گفته من در پیامرسانهای سروش، بله، ایتا و آیگپ فعال هستم.
شخصاً که بهش نگفتم، ولی کمکم به گوشش میرسه که بنده هم از اینهای که گفتی فراریم.
× حالا الان فکر میکنین من چه آدم پلنگی هستم.
×× بهانهی این پست، اینئه که دوباره نت همراه اینجا ملقی شده.
من یه شب بارونی نخوام درس بخونم باید کیو ببینم؟
همه رفتن به بهانه اینکه فاطی درس داره بذار بشینه بخونه!
من نمیخوام درس بخونم اصلا...
منم میخواستم برررررم!ولی خب...نرفتم!
میدونین دلم چی میخواد؟
لبو و باقالی داغ میخوام...زیر چتر دکه ...تو گنج نامه ای... عباس آبادی ...جایی!یه جوری این پا و اون پا کنم از سرما و لبو بخورم...خب چیه؟
حوصله کتابام رو ندارم به این هوای خوب!
آن اوایل که وبلاگ زده بودم،چندین شعر از شاعر ها و شاعرنماها منتشر کردم چون دوستشان داشتم و کمی عاشق(تر)!بودم!،بعدا فهمیدم که اینجا باید از خودم و آنچه درونم میگذرد بنویسم،اینجا پناهگاهیست برای من و نویسنده و دانشجو و آدم(!)درون من!وگرنه که هرجایی سرک بکشی یک دوبیتی عاشقانه از پیشینیان مثل سعدی و حافظ و معاصران مثل فاضل نظری ،حامد عسکری و ... می بینم.بدگویی نیست !ناله هم نیست،خیلی هم عالی...اما...
چند روز پیش در کانال تلگرام محمد کاظم کاظمی خبری خ
❖ «به بهانه ۲۹ فروردین، سال روز تولد حضرت آقا» ❖
✍ هر چند همه دوست دارند تو را "آقا" صدا کنند، ولی... .
••✦به جمع دانشجویان که میرسی، قامت "استاد" برازنده توست؛
••✦ در میان نظامیان که میآیی، هیبت "فرماندهی"ات، دل دوستان را شاد و دل دشمنانت را میلرزاند؛
••✦ روز پدر که میآید، میشوی مهربانترین "بابا"ی دنیا؛
••✦ روز جانباز که میشود، همه دست "جانباز" تو را به هم نشان میدهند؛
••✦ ۹ دی که میرسد، قصه "علی" میشوی در
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه
مولایمان امام محمد باقرالعلوم به ابا ربیع فرمودند
ای ابا ربیع
ریاست را طلب مکن
دنباله رئیس هم مباش
به بهانه ما اهل بیت هم از مردم نخور که
خداوند بیچاره و فقیرت خواهد کرد
وسائل الشیعه
سال جدید 99 آغاز شد و اهداف جدیدی برای تیک زدن با خود به همراه آورد. من برای تغییر سبک زندگی خود منتظر شروع سال جدید نبودم بلکه از چند وقت پیش تلاشم را اآغاز کرده ام. تغییر زمان و مکان نمی شناسد. از شنبه ها دیگر منقرض شدند. هیچ اول هفته ای وجود ندارد. انسان ها هستند که برای خود ترتیب روز را چیده اند. این اول هفته ی ما، آخر هفته ی خیلی افراد دیگر است. این اول سال ما، وسط سال خیلی های دیگر است. خود را بند زمان نکنیم و برای انجام کارهایمان زمان را بهانه
شاید بدترین سال زندگیم بود ، از همون اولش اتفاقات و اخبار بد و تلخ ردیف شدن تا همین الان ، لا به لاش اتفاق خوبم میفتادن ولی کوچیک و زودگذر بود ، و هر چی گذشت شرایط سخت تر و پیچیده تر و تلخ تری رو برای همه تعریف کرد تمام شو سال لعنتی مسخره و برای همیشه از حافظه همه مان پاک شو...ولی بازم این قدر بهانه برای شکرگزاری داریم که بگیم خدایا شکرت!
یه برهه ی زمانی من از نوشتن فاصله گرفتم و اینجا سوت و کور موند . البته وقتی کسی همیشه مینوشته ،شاید طبیعی باشه که یه برهه ای نتونه بنویسه.. شاید دلیلش رو بدونه و شاید ندونه و شاید مثل من یه سری دلایلش برای خودش مشخص باشه و یه سریش نه .. از اینها گذشته به بهانه ی تشویق های دوستی که حتی وقتی من اینجا نمی نوشتم هم مرتب اسنجا رو میخوند و تشویقم میکرد چرا نمی نویسی دوباره سر گرفتم :)
من از خیلی قدیم ، شاید بشه گفت دبستان به عدد 98 بی هیچ دلیل خیلی خاصی
می دونید احساسات زنان در موهایشان است. زنی که موهای بلندش را پهن می کند روی شانه ها، یا حلقه مویی را دور انگشتانش می پیچاند و باز می کند. یا موی بلندش را پشت گوش می زند، طوری که دوباره رها شود و او دوباره این کار را تکرار کند، عاشق است، عاشق زندگی. دلش شاد است و زندگی دارد به روالی که می خواهد می چرخد. امید دارد و اگر ندارد نور امید را می بیند.
اما وای به روزی که حالش پریشان شود و هر چه صبر کند، تلاش کند اوضاع به سامان نگردد. دست به قیچی این آلت قت
نه بهانهی کافی برای خوشحالی و بال درآوردن دارم نه بهانهی کافی برای ناراحتی و افسرده بودن دارم و مثل گره وسط مسابقهی طنابکشی این وسط گیر کردهام و رقصی چنین میانهی میدانم آرزو نیست. ترجیح میدهم در نوک خط حمله بعد از زدن گل یا چسبیده به خط دروازه برقصم، مثل این دروازهبانها که میخواهند پنالتی بگیرند. بعضی وقتها که در خیابان راه میروم شروع میکنم مثل کسی که یک پایش از پای دیگرش کوتاهتر است میلنگم. این کار باعث میشود کمی م
گلدان ها میگویند: قارقار
و کلاغ ها بوی خوش میدهند.
چیزی در این دنیا اشتباه است. تو دیگر با نوازش های من آرام نمیشوی، دیگر بهانه خنده هایم را نمیگیری. برای تو، برای چشمهایت، برای ما که اینهمه تنها شده ایم، چیزی اشتباه بوده است...
بهایِ عبارتی که درون ، بی بهانه ، سکوتش
شکسته شود ، سخاوتِ بوسه هایِ نگاهیست
که می گوید : من از دقیقه زاده شد ه ام و ثانیه
نامم هست .تو را به لحظه های حضورت سوگند
که با تمام وجود ، دوستت دارم ...
یه روزایی بود ، به بهانه هم قدم شدن با کسی که فک می کردم دنیام هست ، موقع برگشتن از سر کار تو سرویس ، موقعی که می دیدم اون هم تو ایستگاه مترو (ایستگاه پیاده شدن من) پیاده میشد من هم بدون اینکه بهانه ای و یا دلیلی برای کارم داشته باشم می رفتم و سوار مترو میشدم در صورتیکه مسیر برگشت خونه من اصلاً نیاز به مترو نداشت. سوار میشدم و می رفتم مرکز شهر و شروع می کردم به پیاده روی کردن تو شلوغ ترین زمان هایی که شهر پر دود من داشتن تحمل می کردن.
این زمان کوتا
عاشقانه بیا دانلود آهنگ جدید حسین توکلی دانلود آهنگ جدید حسین توکلی به نام عاشقانه بیا با کیفیت بالا Download New Music By Hossein Tavakoli Called Asheghane Biaبا متن + بخش آنلاین و دانلود مستقیم
متن آهنگ حسین توکلی عاشقانه بیا
دلربای من باش که جان از تو بگیرم بی تو قدمام جایی نمیرن
تو نگاه من باش که دنیا رو ببینم دنیا به من و چشم تو خیرست
عاشقانه بیا جانان من تو بمان دلبرانه بیا باران من تو بخوان
بی بهانه بیا دنیای من تو بمان تازه کن جانم بر جان من تو بمان
عاشقانه بی
داستان سه کاهن به یک روز از زندگی پیامبر اکرم (ص) در سن چهار سالگی بازمی گردد. در این داستان حلیمه دایه پیامبر در تلاشی قابل توجه، سعی دارد تا جان پیامبر را از گزند کاهنانی نجات دهد که می خواهند بر اساس نشانه های ظاهری پیامبر خاتم (ص)، وی را در کودکی از بین ببرند.
قیصری در مقدمه کوتاهی بر این رمان می نویسد: عاشورا بهانه ای شد تا شماس شامی را بنویسم. بهانه را منتهی الامال شیخ عباس قمی به دستم داد: روایت در روایت، ناب و خواندنی. داستان موسای دیگر و
تکتکِ سلولهای بدنم تمنای نوشتن دارند، اما دستم به نوشتن نمیرود. سالهاست که میخواهم داستان بنویسم، ولی هیچوقت عملی نشده است. حتی بهطورِ جدی هم برایش تلاش نکردهام تاکنون. بهانه پشتِ بهانه. دوباره احساسِ میکنم کلمات و نوشتههایم بیمایه شدهاند، که موضوعِ نگرانکنندهایست. من هیچوقت یاد نگرفتم که به اندازۀ کافی مغرور باشم و به خودم احترام بگذارم و برای بودنام ارزش قائل باشم، و میدانم اگر همچنان پیش بروم، حتی بازنده
دوباره فاصله افتاده بین فاصله هانسیم یاس رسیده میان سلسله ها
دوباره بر سر سجاده قبله گم کردمتویى بهانه ى عالم براى نافله ها…
به هرکجا بروى بوى عشق مى پیچدتو ماه و اختر و شمسى براى قافله ها
تویى که مریم عذرى شده ثنا گویتتویى که راز خدایى…جواب مسئله ها
خسته و متنفر بودن از چیزی یا فردی در انگلیسی
sick (and tired) of someone or something.مثالز:I am sick of it.حالم ازش به هم میخوره/ ازش متنفرم.I'm sick of my life.از زندگی ام حالم به هم میخوره/ متنفرم.They are trying to wash your brain, I am sick of them.اونها دارند سعی میکنند که مغز ات رو شستشو بدهند، ازشون حالم به هم میخوره.Same old lies, same old bullshits, I am sick of watching TV.همون دروغهای همیشگی، همون مزخرفات همیشگی، حالم ازتماشای تلویزیون به هم میخوره.I am sick and tired of cleaning up after you.من از تمیز کردن پشت سر تو(اینکه تو کثیف
زلف تو داد مرا بر بادمده زلفت را بر باداین دل بر باد رفته من رامده بیش از این بر باددنیا را با خطی سرخکردی شیدای خود در بادلیلی و مجنون ندارد دنیاهرکه تو را دید رفت بر بادبگذار بگویند بیگانگانهرکه دید تو را،رفت بر باد
+گاهی چنان غرق در بوی تو میشوم که فراموش میکنم دنیایی در بیرون از این حرم دلی که ساخته ام در جریان است،دنیایی فارغ از تو و دلگرفته ای به بهانه ی تو
ای کاش درست مینوشت خرکسی را که گفت زمان درمان دردهایمان میشود
شب یلدا بهانه خوبی برای دورهمی های خانوادگی و جمعهای دوستانه است. در میان جمعهای فامیلی افرادی هستند که مدام سرشان درگوشیهایشان است و از مهمانی هیچچیز متوجه نمیشوند اما ما با پیشنهادیهای جذاب و هیجانانگیز میخواهیم با کمک همین وسیله شب یلدای خاطرهانگیزی را برایتان رقم بزنیم.
ادامه مطلب
متن ترانه علی شهریور به نام پرواز بلند
عشـق تو مثل یه قـله یسخـت و بلندمن میخوام فاتحش باشمبا یه پرواز بلندخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاشقانه ستاگه صدامو می شنویتو شمع شو که دلم پروانه ست———————————واسه تو میدم همه هستیموجز تو نمی خوام عشق کسی روتو چشمات من عشقـو دیدمتو نباشی من میمیرمفقط با تو من آروم میگیرم———————————عشـق تو مثلیه سرزمین پر از گل و برگمن میخوام ساکنش باشمتا آخرین لحضه ی مرگخوندن من یه بهانه ستیه پیام عاش
درباره این سایت